پارسایی بر یکی از خداوندن نعمت گذر کرد که بنده ای را دست و پای استوار بسته عقوبت همی کرد گفت ای پسر همچو تو مخلوقی را خدای عزوجل اسیر حکم تو گردانیده است و ترا بر وی فضیلت داده شکر نعمت باری تعالی بجای آر و چندین جفا بر وی مپسند نباید که فردای قیامت به از تو باشد و شرمساری بری.


او را تو بده درم خریدی


آخر نه به قدرت آفریدی

ای خواجه ارسلان و آغوش


فرمانده خود مکن فراموش

در خبرست از خواجه عالم صلی الله علیه و سلم که گفت بزرگترین حسرت روز قیامت آن بود که یکی بنده صالح را به بهشت برند و خواجه فاسق را به دوزخ.


بر غلامی که طوع خدمت تست


خشم بی حد مران و طیره مگیر

که فضیحت بود به روز شمار


بنده آزاد و خواجه در زنجیر